24 June, 2007

اهرمی به نام ضديت با راديکاليسم چپ در دانشگاه

پيمان پيران

ابداع راه های جديد برای سرکوب ( آشوبگران) و(عمال بيگانه!!) ضرورتی حتمی برای نظم مستقر است. زيرا همانطور که شاهد بوده ايم نحوه و اسلوب مبارزات نيروهای مترقی جامعه نيز با گذشت زمان تغيير شکل داده است. از زمان شورش ١٨ تير که به صورت يک شورش فرا دانشگاهی در سال ١٣٧٨ به وقوع پيوست و از همان ابتدا به راست هدايت شد و پايگاه اجتماعی خود را گم کرد

، اگرچه زمان بسياری نگذشته اما عمر انجمن های اسلامی و حتی خرده گروههای ملی- مذهبی دانشجويی هم که به محض مطرح کردن مختصر امتيازات يا برخورد با کمترين فشار دانشگاه و دستگاه امنيتی از هم می پاشيد و آلت دست واقع می شد، به سر رسيده است.
در جامعه سازمان يافته ای که در آن اسلام سياسی و بخش های ديگر بورژوازی برای دفاع از منافع خود، همه وسايل لازم برای کنترل ، سرکوب و بازيچه قرار دادن حرکتهاب موثر دانشجويی را در اختيار دارند، حرکتهای نمايشی و اعتراضات روی کاغذ ادوار و تحکيم و حدت يا جلسات شب شعر و تفسير قران!و ... وابسته به دستجات سحابی و ابراهيم يزدی هيچ گونه اثری نداشته و ندارند. به همين جهت ، الزاما فعالين دانشجويی با الگوهای رفتاری مترقی وارد ميدان می شوند و روشهای جديدی برای نه تنها دفاع از حقوق صنفی و دانشگاهی خود بلکه برای دفاع از طبقات زحمتکش به عنوان تنها نيروی محرک تغيير جامعه ، ارائه می دهند:
از ديد کسی پنهان نبوده و نيست که از چندين ماه گذشته تاکنون چگونه در برابر دفتر مرتجع تحکيم وحدت که تا چندی پيش مجيزه گوی دستگاه قدرت به شمار می آمد و همکنون در صف رصد کنندگان نطفه تغيير و تحول در خارج از مرزهای ايران ايستاده است، عده ای وارد گود می شوند که خودشان را به مارکسيسم منتسب می دانند .

برای اشاره بد نيست که بگويم تا قبل از 1920، مارکسيسم در ايران رونق چندانی ندارد. در آن زمان که بخشی از حزب دموکرات ، از سرايت انقلاب روسيه هراس داشت و بخش ديگرش زير نفوذ مالکان بزرگ ايران بود و از طرفی ديگر سوسيال دموکراتها و اجتماعيون راه پيروی از قانون و منافع خرده بورژوازی را در پيش گرفته بودند، ( حزب کمونيست ايران در 22 ژوئيه 1920 نخستين کنگره خود را در شهر انزلی برگزار کرد. اين روزها نه تنها برای جنبش انقلابی ايران بلکه همچنين برای تمام خاور زمين نقطه عطفی تاريخی بود. چهل و هشت نفر نماينده عليرغم همه دسايس جاسوسان انگليس از نقاط مختلف ايران در انزلی گرد آمده بودند ، که در بين آنان نمايندگان کمونيستها ی ايران مقيم ترکستان و قفقاز حضور داشتند .) گزارش سلطانزاده از اولين کنگره حزب کمونيست ايران.

واقعيت اين است که از چندين دهه، پيش از اين اتفاق تا به حال ، رسانه های بلندگوی سرمايه داری به همراه ديگر حاميان نظم موجود را هميشه عادت بر اين بوده است که هر وقت حرکت جدی از پايين ترين لايه های اجتماعی با نفی اپورتنيسم و راديکاليسمی مختص به خود شکل گرفته و جنبشی همانند جنبش دانشجويی را در نورديده است، فورا از چپ و راديکاليسم آن به صورت لولو خر خره ای استفاده کنند. چپ و راديکاليسم از هر حيث نشانه بسيار خوبی برای آماج آنهاست و، با چهره ای که جرايد در خدمت صاحبان سرمايه از آن ترسيم می کنند ، تمام پليديهای احتمالی را در خود جمع دارد. به طوريکه کيهان در چاپ شماره 11 ارديبهشت خود سعی داشت اتفاقات پيش آمده و مشکوک دانشگاه پلی تکنیک را به طيف افراطی و چپ گرای دانشگاه منتسب کند. از طرف ديگر ماه گذشته در همين راستا شاهد صدور بيانيه ی در خطاب به دانشگاه از سوی نهضت خود خوانده آزادی بوديم که در آن دانشجويان را خنده آور از حضور فعالين مارکسيست در دانشگاه آگاه می کرد و از آنها می خواست تا از خودشان در مقابل دانشجويان اولترا چپ محافظت کنند!! اگر اين نوکران نشاندار سرمايه داری ، موفقيت مادی را ( مشيت الهی ) و نشانه حمايت پروردگار از مردمان سر به راه و ( خوب و نجيب) می دانند، راديکاليسم چپ در ايران نه تنها فلسفه ای را که از وجود مادی جدا باشد ، تهی و بی محتوا می شمرد، بلکه موفقيت سرمايه داری پيش رفته و سرمايه داری نامتعارف و ضد انسانی ايران را هم محکوم می کنند و آن را حاکی از غارتگری و چپاول می دانند . مهدی بازرگان يکی از مخالفين سر سخت مارکسيسم در دوره ای که تفکر غالب و هژمونيک در دانشگاهها چپگرايی بود و هنوز موج سرکوب های خونين و گسترده آغاز نشده بود ،جايی گفته بود: ( آيا امکان دارد که قادر متعال بين خوشبختی افراد جامعه و تقوای آنها!! رابطه ای برقرار نکرده باشد؟ ) نيروهای مترقی و چپ و راديکال نه تنها التفاتی به ايده آليسم عقب مانده بر خواسته از نظام سرمايه داری ندارند، بلکه اصلا (خوشبختی) افراد جامعه ای را که اکثريت عظيم آن در فقر و بدبختی به سر می برند ، تاييد نمی کنند و به هيچ وجه به ( تقوای ) آنهايی که قدرت واقعی جامعه را تحت عنوان اسلام سياسی به دست دارند؛ معتقد نيستند. بنابر اين از آنجا که مارکسيسم انعکاس راديکاليزم و انقلابيگری طبقه کارگر است، بيش از هر جريان فکری ديگر برای بورژوازي، سمبول پليدی و بالطبع ، آشوبگر و ضد امنيت است. به همين خاطر است که، ترس از راديکاليسم چپ ، اهرم بسيار موثری است برای بر پا داشتن اظطراب و وحشت؛ دلالان صاحب سرمايه ، مداحان نظم به خاطر نظم، برای سرکوبی ( نافرمانانان) حداکثر استفاده را از اين سرکوب می کنند. در اين شرايط است که برای نمونه در کميته نشريات دانشگاه تهران، آينده و قضيه نشريه دانشجويی خاک به کرام الکاتبين وعده داده می شود و اعضای هيئت تحريريه آن هر يک به نوبه خود يا از دانشگاه اخراج می شوند و يا معلق از تحصيل می گردند و يا راهی اتاق های بازجويی دستگاه اطلاعاتی می شوند.
اگر در حال حاضر در بين فعالين چپ ايران ، روشنفکران يا دانشجويانی ديده می شوند که در محيط دانشگاهی پرورش يافته اند ، ولی اکثريت آنها را افراد طبقات پائين تشکيل می دهند: اين قبيل نيروها از دو جهت برای اسلام سياسی بيگانه هستند ، هم به خاطر رفتارشان در عرصه سياسی و به دليل فرار از مناسبات تحميل شده روزمره مردم و هم به خاطر عقايدشان که بی واسطه حامل نطفه تغييراند.
به نظر طرفداران سرمايه داری چه وابسته و چه غير وابسته و نظم موجود ، اين اقليت راديکال سرطانی است که ممکن است روز به روز پيشرفت کند و تمام ساختمان جامعه را به نفع طبقه کارگر و زحمتکش نابود کند . به همين جهت برای برخورد با بخشی از آن پس از هر دوره تحصيلی و بسته شدن دانشگاهها و آغاز تعطيلات تابستان ، اين فعالين دانشجويی مانند هر تابستان ديگر هدف اصلی حمله ها قرار می گيرند.

No comments: