30 May, 2007

گفتاری در هنر کارگری



کاوه عباسیان


کسانی که تا به حال نشریه ی خاک را دنبال یا حداقل با مباحث کلی مطرح شده در آن آشنا هستند مطمئنا با بحث هنر انقلابی نیز تا اندازه ای آشنایند. چرا که ما در این نشریه سعی کرده ایم در زمینه ی هنر نیز همچون زمینه های دیگر رادیکالترین موضع ممکن را اتخاذ کنیم و بحث هنر انقلابی را در جنبش چپ تقریبا متفاوت از آنچه تاکنون بوده به پیش بریم که خوشبختانه در این هدف تا حد قابل قبولی موفق بودیم.
در راستای بحثهایی که تا به حال مطرح شده قصد داریم در این شماره کمی در هنر انقلابی متمرکزتر شده و به طور مشخص به هنر کارگری بپردازیم. باشد تا در این شماره (ویژه نامه 1 مه) با این مقاله کمکی کرده باشیم به روشنتر شدن بحث هنر انقلابی.وقتی از هنر کارگری حرف می زنیم سریعا طیف وسیعی از آثار هنری مختلف به ذهنمان می رسد که همگی ظاهر و نمایی کارگری دارند ولی نکته ای که نباید از آن غفلت کرد این است که خیل عظیمی از این آثار هنری نه تنها در راستای افق انقلابی طبقه کارگر نیستند، بلکه آشکارا یا غیر آشکارا کارکردی ضد کارگری دارند. در نتیجه وقتی از هنر کارگری حرف می زنیم باید به دو جنبه متفاوت از این هنر بپردازیم:1.آثار هنری ضد انقلابی و ضد کارگری که ظاهری کارگری دارند.2.هنری که در راستای مبارزات و افق طبقه کارگر است که از آن می توان با نام هنر کارگری انقلابی یاد کرد.اینکه هنر کارگری دقیقا چیست را نمی توان روی کاغذ و در یک مقاله چند صفحه ای مشخص کرد. همانطور که هر بحث تئوریکی اگر فقط در سطح تئوری باقی بماند دچار رکود می شود بحث هنر کارگری نیز در صورت متوقف شدن در سطح چند مقاله ی تئوریک تبدیل به بحثی پا در هوا و بی معنی می شود و تنها از خلال پراتیک اجتماعی و مبارزات پیگیر طبقه کارگر است که هنر کارگری فرم، محتوی و تجلی راستین خود را پیدا می کند. در واقع این مقاله یا مقالاتی از این دست تنها مقدماتی اند که به روشنتر شدن و پیش رفتن بحث هنر کارگری و در نهایت شکل گیری و قوام هنر راستین طبقه کارگر کمک می کنند. با اینکه گفتیم نمی توان برای هنر کارگری تعریف دقیق و مشخصی ارائه داد ولی از آنجایی که شرایط پدید آمدن این هنر مشخص است و به صورت پراکنده نمودهای مختلفی از این هنر را می توان در جنبش کارگری مشاهده کرد پس برای روشن تر شدن بحث می توان به کلیتی از هنر کارگری اشاره کرد. ما در اینجا این اشاره را به چهار خصلت عمده هنر کارگری خلاصه کرده و بدین ترتیب بحث را پیش خواهیم برد:1.در وهله اول باید به مهمترین خصلت هنر کارگری که آن را به بخشی از مبارزات روزمره طبقه کارگر تبدیل می کند اشاره کرد و آن خصلت انقلابی بودن هنر کارگری است چرا که همانطور که گفتیم هنر کارگری از دل مبارزات پیگیر طبقه کارگر پدید می آید و به بخشی از این مبارزه تبدیل می شود. از آنجایی که مبارزات طبقه کارگر مبارزاتی در راستای افق انقلابی اش است، هنر طبقه کارگر نیز در راستای همین افق قرار می گیرد و در نتیجه خصلت انقلابی مبارزات طبقه کارگر که در سراسر تاریخ مبارزاتش جریان داشته در هنر کارگری نیز جریان خواهد داشت.2.خصلت مهم دیگری که در اینجا می توان از آن یاد کرد، دخالت مستقیم کارگران در پدید آوردن هنر کارگری است. همانطور که در ادامه مقاله به این موضوع خواهیم پرداخت، می توان آثار هنری بسیاری را مثال زد که توسط روشنفکران جدا از طبقه کارگر پدید می آید ولی طبقه کارگر را موضوع خود قرار می دهد. این آثار به دلیل نداشتن رابطه مستقیم و متقابل با طبقه کارگر و با مبارزات روزمره اش نمی توانند هنر کارگری باشند، البته نقش کنشگرانی خارج از طبقه کارگر که در پدید آمدن هنر کارگری دخیل اند را انکار نمی کنیم ولی این کنشگران در ارتباط پیگیر با طبقه کارگر است که قادر به انجام چنین کاری می شوند و در نهایت نیز با مشارکت خود کارگران دست به پدید آوردن هنر کارگری می زنند. تاریخ مبارزات کارگری قرن بیستم سرشار است از مثال هایی از این دست که به تنهایی یا با همکاری کنشگرانی خارج از طبقه ی کارگر هنر را همچون ابزاری در راه مبارزه به خدمت گرفتند. هنر انقلابی اوایل انقلاب اکتبر روسیه، هنر انقلابی آمریکای لاتین و برخی از نمونه های هنر انقلابی دهه 60 و 70 اروپا مثالهایی از این دستند در ایران نیز به عنوان بهترین نمونه می توان به تئاترهای خیابانی سعید سلطانپور همچون «عباس آقا کارگر ایران خودرو» که با مشارکت خود کارگران اجرا می شد اشاره کرد.3.در کشورهایی که دارای حاکمیتی سرکوبگرند هنر کارگری مجال کمتری برای بروز علنی پیدا می کند و در بسیاری موارد به صورت غیر علنی و زیر زمینی پدید می آید. (همچون هنر انقلابی آمریکای لاتین) و این یکی از دلایل مهمی است که هنر کارگری را اصولا از فضای هنری غالب به صورت تام وتمام جدا می کند به عنوان مثال هنر کارگری نمی تواند در جشنواره ها، نمایشگاه ها و گالری ها حضور داشته باشد (البته اگر قصدی برای حضور باشد).4.چهارمین خصلت مهم هنر کارگری موقعیت گرا بودن آن است. هنر کارگری در هر شرایطی ممکن است فرم و نمود متفاوتی داشته باشد. ممکن است این هنر فقط در مکانی خاص و در شرایطی خاص و برای آدمهای خاصی طراحی شود. ممکن است نیاز باشد که جایی سریعا کاری انجام شود و سریعا بساط آن جمع شود. ممکن است در اعتصاب یا آکسیونی به صورت خودجوش هنری از دل آن موقعیت خاص ایجاد شود که این هنر آغاز و پایانش در همان جمع باشد. کنش گران طبقه ی کارگر در شرایطی خاص قادرند هنری مختص همان شرایط پدید آورند که به کل با هنر مرسوم متفاوت است و شاید حتی از دید بسیاری هنر نباشد ولی کارگران از آن به عنوان ابزاری متفاوت با ابزار دیگر استفاده می کنند. همانطور که گفتیم این هنر چیزی غیر از هنر مرسوم است و شاید حتی همچون موقعیت گرایان بتوان آن را ضد هنر نامید. طبق اشاراتی که در این بند به خصلت چهارم هنر کارگری کردیم می توان به این نتیجه رسید که هنر کارگری در بسیاری موارد حالتی ناپایدار دارد یعنی ثبت شدنی نیست، قابلیت آرشیو شدن، به نمایش در آمدن و در جشنواره ها شرکت کردن را ندارد. یعنی طبق هر شرایطی هنر پدید آمده از دل آن شرایط را خواهیم داشت، هنری موقعیت گرا. البته باید در اینجا به این نکته نیز اشاره کرد که مسلما کلیت هنر کارگری و هر چیزی که بتوان این عنوان را بر آن نهاد به ظاهر دارای چنین خصلت ناپایداری نمی باشد و ممکن است آثار بسیاری پدید آید که خصلت پایدارتری داشته باشد.ولی همانطور که در شماره های پیشین خاک گفتیم این شرایط ارائه ی اثر هنری است که هر بار آن را با ارائه ی پیشین متفاوت می کند. نمایش یک فیلم کارگری از این کارخانه تا آن کارخانه تاثیر متفاوتی دارد و همچنین ترکیب مخاطبان و شرایطی که فیلم در آن به نمایش در می آید نیز تاثیر به سزایی دارند.پس از آنکه این چهار خصلت عمده ی هنر کارگری را بر شمردیم لازم است تا اشاره ای نیز داشته باشیم به هنری که به ظاهر کارگری است و در بسیاری موارد مدعی همراستایی با مبارزات طبقه ی کارگر است ولی در واقع نه تنها کارگری نیست بلکه ضد کارگری و ضد انقلابی نیز می باشد. برای روشن تر شدن این بحث لازم است تا اشاره ای عینی تر و ملموس تر در رابطه با طبقه کارگر داشته باشیم. ملموس ترین مثالی که در این رابطه می توان زد برمی گردد به تشکل های کارگری. در سرتاسر تاریخ مبارزات طبقه کارگر تشکل ها ی مختلفی در ارتباط با طبقه کارگر سر بر آوردند که همگی داعیه ی نمایندگی طبقه کارگر را داشتند. اما آیا بین تشکل های ساخته و پرداخته ی دولت ها و تشکل هایی که از دل طبقه کارگر سر بر می آورند تفاوت نیست؟ آیا بین تشکل هایی که ندانسته به خطا می روند و تشکل هایی که آگاهانه در مسیری درست گام بر می دارند تفاوت نیست؟ همچنین بین تشکل های روشنفکری جدا از طبقه و تشکل هایی که ارتباطی ارگانیک با طبقه کارگر دارند. تمام این نمونه ها را می توان با اندکی دقت در هنری که ظاهری کارگری دارد نیز تشخیص داد. ما در اینجا این هنر را غیر کارگری یا به عبارتی ضد کارگری می نامیم. هنر ضد کارگری را می توان در دو سطح عمده بررسی کرد:الف) هنری که طبقه کارگر را موضوع خود قرار می دهد. به عنوان مثال فیلمی که زندگی چند کارگر را موضوعی برای خلق موقعیت های دراماتیک قرار می دهد یا نقاش یا عکاسی که از چیدمان دودکش های کارخانه کمپوزیسیون خوبی در می آورد، داستان نویسی که به داستان پردازی در محیط های کارگری می پردازد و شاعری که با واژگانی پر طمطراق به توصیف فضای کارخانه می پردازد نیز از همین دسته اند. این دسته از هنرمندان شاید حتی از تاثیر منفی کارشان آگاه نیز نباشند ولی خواسته یا نا خواسته تاثیری که این دسته از آثار هنری دارند تاثیری مخرب و ضد کارگری است. این آثار هنری با موضوع قرار دادن طبقه کارگر نه تنها وضعیت موجود را قبول می کنند بلکه آن را بسیار روزمره و عادی و بخشی تغییر ناپذیر از زندگی هر روزه نشان می دهند. در واقع این آثار واقعیت دردناک زندگی طبقه کارگر را از آن رنج جانکاه و انکار ناشدنی اش تهی میکنند و کارگرانی که زیر فشار کار در حال له شدند را به عروسک هایی تبدیل میکنند که برای خوشامد خرده بورژوازی بالا و پایین می پرند. کارگردانی که فیلم به اصطلاح کارگری را می سازد هیچ ربطی به مبارزه طبقه کارگر ندارد، بازیگرانش نیز همچنین و نحوه ارائه فیلم در سالن سینما نیز همچنین (خود سالن سینما مکانی ضد انقلابی و به قول ژیگا ورتف سالن تخدیر است) تمام اینها از طبقه کارگر تنها به عنوان موضوعی برای سوء استفاده های روشنفکر مآبانه خود استفاده می کنند و با این کار آگاهانه یا ناآگاهانه آب به آسیاب وضعیت موجود می ریزند.ب) هنری که مدعی کارگری بودن است. این دسته از آثار هنری خود را در راستای مبارزه طبقه ی کارگر می دانند یعنی پدیدآورندگان این آثار نه تنها طبقه ی کارگر را موضوع قرار می دهند بلکه خود را مبارز دانسته و سعی می کنند تاثیر مورد نظر خود را بر کارگران بگذارند ولی به دلایلی که ذکر خواهیم کرد نتیجه کار این دسته از هنرمندان نیز ضد انقلابی و ضد کارگری است، که هر هنری که به عنوان اثر هنری پدید می آید پیشاپیش ضد انقلابی و ضد کارگری است. در بخش اول مقاله چهار خصلت عمده را برای هنر کارگری بر شمردیم حال در این بخش برای شناختن هنری که مدعی کارگری بودن است ولی واقعیتش چیز دیگری است نیز به همان چهار خصلت بر می گردیم:1-در وهله اول بسیاری از هنرمندان خالق این آثار خط و مشی انقلابی ندارند. در واقع همانطور که بسیاری از احزاب و تشکل ها که خود را نماینده طبقه کارگر می دانند دارای جهت گیری انقلابی نمی باشند، بسیاری از این هنرمندان نیز که آثار خود را کارگری می دانند جهت گیری انقلابی ندارند و از آنجاییکه پیش از این گفتیم که هنر کارگری بنا به خصلت ذاتی اش انقلابی است، در نتیجه آثار هنری که جهت گیری انقلابی نداشته باشند نیز نمی توانند کارگری باشند. گذشته از این همانطور که گفتیم هنر کارگری فرم و شیوه های ارائه ی خاص خودش را ایجاد می کند در حالیکه آثار هنری مذکور همگی در فرم و قالب های از پیش تعریف شده و معمول پدید آمده و ارائه می شوند. فرم و قالب هایی که پیشاپیش ضد انقلابی بودن اثر هنری را تضمین می کنند.2-همانطور که آشکار است آثار هنری مذکور همگی ساخته و پرداخته ی هنرمندانی جدا از طبقه کارگر و روشنفکرانی است که گهگاه در گوشه ی امن کافه ها به یاد کارگران افتاده و بیت شعری به سلامتی طبقه کارگر "به رشته تحریر در می آورند" که این با خصلت دومی که به آن اشاره کردیم یعنی دخالت مستقیم کارگران در پدید آوردن هنر کارگری مغایر است. این آثار از آنجاییکه پدیدآورندگانی غیر کارگر دارند و این پدید آورندگان نیز دارای ارتباطی ارگانیک با طبقه کارگر نمی باشند کلا خارج از فضای مبارزاتی و کاملا به دور از افق انقلابی طبقه کارگر سیر می کنند .3-طبق خصیصه ی سومی که به آن اشاره کردیم هنر کارگری به دلیل خصلت انقلابی اش در بسیاری موارد حالت غیر قانونی و زیر زمینی به خود می گیرد حال آنکه آثار مذکور نه تنها همیشه به صورت آشکار و علنی به عموم عرضه می شوند بلکه در بسیاری موارد از سوی دولت ها مورد حمایت واقع می شوند و حتی شاید خود دولت ها بانی پدید آمدن این آثار باشند. دولتی بودن یک اثر هنری نه تنها بر خلاف خصیصه سوم است بلکه به دلیل ذات ضد انقلابی دولت ها مغایر با خصیصه دوم (انقلابی بودن) نیز می باشد. گذشته از این بسیاری از آثاری از این دست نه تنها به صورت آشکار و علنی تبلیغ می شوند بلکه به صورت فله ای در نمایشگاهها و جشنواره ها نیز حضور دارند که این خود دلیل واضحی است بر ماهیت ضد کارگری این آثار .4-حضور این دسته از آثار هنری در نمایشگاه ها و جشنواره ها تناقض آشکار دیگری است با خصلت چهارمی که ذکر کردیم یعنی ناپایداری و موقعیت گرا بودن هنر کارگری . همانطور که در خصلت چهارم گفتیم هنر کارگری بنا به کنش گران و شرایط و شیوه ی ارائه و مخاطبان حالات ناپایدار و یکتایی به خود می گیرد که تکرار شدنی نیست و در صورت ارائه ی دوباره بنا به موقعیت، حالات یکتای دیگری به خود می گیرد که تکرار شدنی نیست و در صورت ارائه ی دوباره بنا به موقعیت ،حالات یکتای دیگری به خود می گیرد ولی از آنجاییکه آثار هنری ضد کارگری به عنوان اثری یگانه و غالبا توسط هنرمند منفرد پدید می آیند قابلیت آن را نیز دارند که در جشنواره ها و نمایشگاه های مختلف نیز شرکت کنند چرا که هر بار همان چیزی هستند که قبلا بودند و مخاطب این آثار نیز موظف است در شرایط از پیش تعیین شده ای به هر آنچه هنرمند به او می خوراند تن دهد و هیچ گاه قادر نخواهد بود نقشی کنش گرانه در ارتباط با اثر هنری داشته باشد. اگر خیلی کلی تر بخواهیم بگوییم می توان گفت که هر آنچه به عنوان اثر هنری پدید می آید به دلیل نقش منفعلانه ای که برای مخاطب قائل می شود و در نظر نگرفتن موقعیت های مختلف، نمی تواند کارگری باشد.همانطور که گفتیم مقالاتی از این دست تنها مقدمه اند و هدف ما در این مقالات روشن کردن راه است و نمی توان انتظار داشت که در این سطح از فعالیت به تعریفی قاطع از هنر کارگری انقلابی دست پیدا کنیم. عرصه ی اصلی فعالیت جای دیگری است و تئوری ای که با پراتیک پیوند نداشته باشد لفاظی روشنفکرانه ای بیش نیست. این که هنر کارگری چه نمود های مختلفی می تواند داشته باشد بر میگردد به پراتیک اجتماعی و در آنجاست که می توان خیلی مشخص تر و با فاکت هایی دقیق تر راجع به هنر کارگری صحبت کرد ، هر چند در آن صورت نیز باز هم ارائه ی تعاریف قاطع بسیار دور از ذهن به نظر می رسد چرا که عرصه ی پراتیک اجتماعی عرصه ای است که هر لحظه موقعیت های متفاوتی پدید می آورد و هنر کارگری نیز در هر موقعیتی نمود خاص آن موقعیت را خواهد داشت. این مسئله به وضوح در دید است که با پیش رفتن جنبش کارگری و با فعالیت آگاهانه ی کنش گران انقلابی در آینده ای نزدیک با نمود های مختلف و بعضا غافلگیر کننده ای از هنر کارگری رو به رو خواهیم شد که تجلی راستین هنر کارگری خواهند بود: موقعیت گرا و انقلابی

No comments: